وجود چشمه های آبگرم، رخنمون وسیع رسوبات تراورتنی، محدوده های دگرسان شده گرمابی و همچنین تکتونیک فعال در شمال شرق شهر تکاب در استان آذربایجان غربی نشان دهنده وجود یک سامانه زمینگرمایی مهم در این منطقه می باشد. به منظور شناسایی مخزن سامانه زمین گرمایی و همچنین بررسی ساخ چکیده کامل
وجود چشمه های آبگرم، رخنمون وسیع رسوبات تراورتنی، محدوده های دگرسان شده گرمابی و همچنین تکتونیک فعال در شمال شرق شهر تکاب در استان آذربایجان غربی نشان دهنده وجود یک سامانه زمینگرمایی مهم در این منطقه می باشد. به منظور شناسایی مخزن سامانه زمین گرمایی و همچنین بررسی ساختارهای زمین شناسی مرتبط با سامانه زمین گرمایی در منطقه تکاب، عملیات گرانی سنجی در 140 ایستگاه در محدوده ای به مساحت حدود 600 کیلومترمربع انجام شد. پس از اعمال تصحیحات مربوط به داده ها شامل تصحیح گرانی نرمال، بوگه، توپوگرافی و هوای آزاد، نقشه بی هنجاری بوگه کامل به دست آمد. سپس با استفاده از برازش یک سطح منحنی درجه 3 بر میدان بی هنجاری بوگه کامل، میدان گرانی ناحیه ای محاسبه گردید و نقشه بی هنجاری باقی مانده به دست آمد. نقشه گرانی بی هنجاری باقی مانده نشان دهنده وجود دو زون منفی گرانی است (زون A1 و A2). زون های منفی به عنوان نواحی احتمالی وجود مخزن در یک ناحیه زمین گرمایی مورد توجه هستند. قرارگیری منطقه مورد مطالعه بر روی کمربند آتشفشانی ارومیه- دختر و همچنین حضور گسل های از پیش شناخته شده و گسل های جدید شناسایی شده توسط نقشه های گرادیان افقی و قائم میدان گرانی حاکی از وجود ساز و کار گسلی پیچیده در این منطقه می باشد. همچنین با استفاده از روش اویلر، تخمین عمق بی هنجاری ها انجام شد. نتایج این تخمین عمق، نشان می دهد که بیهنجاری A1 که به عنوان مستعدترین ناحیه برای بهره برداری از انرژی زمین گرمایی شناخته می شود، حداقل عمق آن در حدود 1000 تا 2000 متر می باشد. در نهایت به منظور مدل سازی مخزن زمین گرمایی واقع در اعماق منطقه، وارون سازی سه-بعدی داده ها با استفاده از الگوریتم غیرخطی لی و اولدنبرگ انجام شد. نتایج این مدل سازی نشان می دهد که فقط زون A1 دارای تباین چگالی منفی قابل توجهی بوده و مخزن زمینگرمایی تکاب در این زون و در عمق بین 3000 تا 5000 متری منطقه قرار دارد.
پرونده مقاله
جهت تعیین ریز رخساره ها و محیط های رسوبی نهشته های مایستریشتین در بخش غربی حوضۀ کپه داغ، یک برش چینهشناسی در فاصله 5/9 کیلومتری شمال-شمال غرب جربت انتخاب و مورد بررسی قرار گرفت. در این برش نهشته های مایستریشتین شامل سازندهای کلات (به ضخامت 282 متر) و چخماقلو (به ضخامت چکیده کامل
جهت تعیین ریز رخساره ها و محیط های رسوبی نهشته های مایستریشتین در بخش غربی حوضۀ کپه داغ، یک برش چینهشناسی در فاصله 5/9 کیلومتری شمال-شمال غرب جربت انتخاب و مورد بررسی قرار گرفت. در این برش نهشته های مایستریشتین شامل سازندهای کلات (به ضخامت 282 متر) و چخماقلو (به ضخامت 77 متر) است. سازند کلات از سنگآهکهای زیستآواری و سازند چخماقلو از شیل، مارن، سنگآهک و آهکرسی تشکیل شده است. براساس شواهد صحرایی و همچنین مطالعات فسیلشناسی، مرز زیرین سازند کلات دربرش مزبور با سازند آب دراز بهصورت ناپیوستگی فرسایشی می باشد. مرز زیرین سازند چخماقلو با سازند کلات از نوع هم شیب و تدریجی و مرز بالایی آن با نهشته های پالئوسن سازند پسته لیق بهصورت ناپیوستگی از نوع پیوسته نما است. مطالعات پتروگرافی نهشته های مایستریشتین موجب شناسایی 16 ریزرخساره شد. این ریز رخساره ها در 5 کمربند رخسارهای پهنه جزر و مدی، لاگون، پشته های ماسه ای، ریف و جلوی ریف در یک پلاتفرم کربناته نهشته شده اند.
پرونده مقاله
توده پریدوتیتی دهشیخ به عنوان بخشی از آمیزههای افیولیتی اسفندقه در جنوب بافت، در استان کرمان قرار دارد. مطالعه ساختارهای مجموعههای افیولیتی به لحاظ درک ژئودینامیک کمربندهای کوهزایی از اهمیت زیادی برخوردار است. در این پژوهش، عناصر ساختاری بخش خاوری توده پریدوتیتی دهش چکیده کامل
توده پریدوتیتی دهشیخ به عنوان بخشی از آمیزههای افیولیتی اسفندقه در جنوب بافت، در استان کرمان قرار دارد. مطالعه ساختارهای مجموعههای افیولیتی به لحاظ درک ژئودینامیک کمربندهای کوهزایی از اهمیت زیادی برخوردار است. در این پژوهش، عناصر ساختاری بخش خاوری توده پریدوتیتی دهشیخ مورد مطالعه قرار گرفته و الگوی دگرشکلی حاکم بر منطقه و ارتباط آن با کمربند کوهزایی زاگرس مطالعه شده است. چینخوردگی نوارهای کرومیتیتی، دایکهای دونیتی- پیروکسنیتی و توسعه پهنههای برشی شکلپذیر تا شکننده (گسلها و رگههای منیزیت) ساختارهای اصلی این منطقه را شکل دادهاند. شواهد ساختاری نشاندهنده رویداد دو مرحله متوالی دگرشکلی کششی/ تراکششی (D1) و ترافشارشی راستبر (D2) در این منطقه است. دگرشکلی کششی/ تراکششی اولیه در یک محیط پشت قوسی حین صعود توده پریدوتیتی دهشیخ سبب جایگزینی این گوشته لیتوسفری در اعماق کم پوسته با دگرشکلی کرومیتیتها و تزریق دایکهای دونیتی- پیروکسنیتی شده است. دگرشکلی ترافشارشی راستبر بعدی با تشکیل پهنههای برشی شکلپذیر- شکننده موجب جایگزینی آن در پهنه دگرگونی فشار بالا- درجه حرارت پایین سنندج- سیرجان شده است.
پرونده مقاله
تودههاي نفوذي کمپلکس سورسات بخشي از تودههاي نفوذي زون سنندج – سيرجان را تشکيل ميدهند. براساس مشاهدات صحرايي و مطالعات ميکروسکوپي، منطقه مورد مطالعه از هورنبلند گابرو، کوارتزدیوریت، مونزودیوریت، گرانودیوریت و تونالیت تشکیل شده است. تجزیه مایکروپروب کانیهای آمفیبول چکیده کامل
تودههاي نفوذي کمپلکس سورسات بخشي از تودههاي نفوذي زون سنندج – سيرجان را تشکيل ميدهند. براساس مشاهدات صحرايي و مطالعات ميکروسکوپي، منطقه مورد مطالعه از هورنبلند گابرو، کوارتزدیوریت، مونزودیوریت، گرانودیوریت و تونالیت تشکیل شده است. تجزیه مایکروپروب کانیهای آمفیبول (درگرانودیوریت و مونزودیوریت)، پلاژیوکلاز و آلکالی فلدسپار (در مونزودیوریت، گرانودیوریت و تونالیت) نشان میدهد که آمفیبولها از نوع مگنزیوهورنبلند، پلاژیوکلازها از نوع آلبیت تا اولیگوکلاز و آلکالیفلدسپارها از نوع ارتوکلاز هستند. با توجه به مطالعات ژئوشيميايي، واحد مونزودیوریت (تودههای خانقلی و ترکهدره) از نوع I، با ماهیت کالکآلکالن و متاآلومين، در محدوده کمان ماگمایی (VAG) و دارای میزان نسبت 87Sr/86Sr اولیه و εNd به ترتیب برابر با 70448/0 و 12/0- است و از ماگمایی گوشتهای، که تحت فرایندهای آلایش پوستهای قرار گرفته، ایجاد شده است. واحد گرانودیوریت (تودههای پیچاقچی، حمزه قاسم و شمال شرق خانقلی)، از نوع I با ماهیت متاآلومین تا پرآلومین و کالکآلکالن است که در محدوده کمان ماگمایی VAG همراه با انکلاو ریز دانه مافیک، میزان نسبت 87Sr/86Sr اولیه و εNd به ترتیب برابر با 70529/0 و 82/2-، از اختلاط ماگمای مشتق شده از گوشته با مذاب حاصل از ذوب پوسته، ایجاد شده است. تونالیت –ترنجمیتها از نوع I با ماهیت کالکآلکالن و پرآلومین بوده که با توجه به مقادیر پایین عدد منیزیم Mg# (9/2- 6/11)، Cr (20-46) و Ni (1-4/2(، مقادیر پایین نسبتهای La/Yb، Sr/Y و Nb/Ta و الگوهای کمتر تفریق یافته عناصر نادر خاکی و آنومالی منفی Eu، حاصل ذوب پوسته آمفیبولیتی هستند که خود از ذوب پوسته مافیک ضخیم شده یا بازالتهای زیر صفحهای در اعماق و فشار پایین با حضور پلاژیوکلاز در ناحیه منشا تشکیل شده است.
پرونده مقاله
برآورد تانسور تنش برجا درحوضههاي رسوبي با استفاده از اطلاعات به دست آمده در طي حفاري و نمودارگيري در چاههاي اكتشافي و توسعهاي نفت و گاز امکانپذیر است. محاسبه بزرگا و اندازهگيري راستاي تنشهاي برجا و رژيم تنش حاصل شده درمحدوده چاههاي مورد مطالعه دربرنامههاي بازي چکیده کامل
برآورد تانسور تنش برجا درحوضههاي رسوبي با استفاده از اطلاعات به دست آمده در طي حفاري و نمودارگيري در چاههاي اكتشافي و توسعهاي نفت و گاز امکانپذیر است. محاسبه بزرگا و اندازهگيري راستاي تنشهاي برجا و رژيم تنش حاصل شده درمحدوده چاههاي مورد مطالعه دربرنامههاي بازيافت ثانويه از مخازن هيدروكربوري و همچنينتحليلپايداري ديواره چاهها كاربردهاي متعددي خواهد داشت. افزايش توليد با طراحي شكافت هيدروليكي، كاهش توليد ماسه در مخازن چند لايهاي همچون ميدان بزرگ مارون با افقهاي ماسهاي سست و همچنين بهبود عملكرد حفاري در سازندهاي غيرمخزني همچون گچساران با ويژگيهاي رئولوژيك خاص، نيازمند شناخت و آگاهي از شرايط تنش حاكم ميباشد. در اين پژوهش تلاش گرديده است تا رژيم تنش برجا با استفاده از نتايج حاصل از مدلهاي مكانيكي زمين در چند حلقه چاه منتخب در ميدانهاي هيدروكربوري مارون و لالي در سازند مخزني آسماري و سازند غير مخزني گچساران تحليل گردد. نتايج حاصله نشان دهنده افت قابل ملاحظه بزرگاي تنشهاي افقي در گذر از سازند گچساران به سازند مخزني آسماري بويژه در ميدان مارون ميباشد. بزرگاي تنشهاي اصلي محاسبه شده در سازندهايگچساران و آسماري ميدان لالي، نشاندهنده رژيم تنش راستالغز(Shmax>Sv>Shmin) است، گرچه در سازند گچساران ميدان مارون، رژيم تنش تخمين زده شده در محدوده معكوس تا راستالغز ميباشد ولي رژيم تنش غالب در مخزن آسماري اين ميدان از نوع نرمال است. اين وضعيت تنش برجا، بيانكننده آن است كه شرايط ساختاري و همچنين اختلاف درعمق جايگيري اين ساختارها نقش مهمي در تغيير رژيم زمینساختي بازی مينمايد.
پرونده مقاله
شاخصهای زمینریخت ساختی برای بررسی تاثیر فعالیت زمینساخت فعال و تشخیص ناهنجاریهای مرتبط با آن بهویژه در مناطقی که کار مطالعاتی کمّی بر روی این نوع فعالیتها در آن صورت گرفته، میتواند ابزار مفیدی باشد. منطقه موردمطالعه، واقع در گستره ساوه، بخشی از زون ساختاری- رسو چکیده کامل
شاخصهای زمینریخت ساختی برای بررسی تاثیر فعالیت زمینساخت فعال و تشخیص ناهنجاریهای مرتبط با آن بهویژه در مناطقی که کار مطالعاتی کمّی بر روی این نوع فعالیتها در آن صورت گرفته، میتواند ابزار مفیدی باشد. منطقه موردمطالعه، واقع در گستره ساوه، بخشی از زون ساختاری- رسوبی ایران مرکزی است. با مطالعه نقشههای زمینشناسی و توپوگرافی و بهکارگیری دادههای رقومی ارتفاعی، وضعیت فعالیت نسبی زمینساختی این گستره، با استفاده از برخی از شاخصهای ریخت زمینساختی ازجمله (Hi)، (Re) و(Bs) ، (AF)، (Vf)، (Vc) ،(V)، (SL) ، (Smf) و(Iat)، در هشت پیشانی و نه حوضه (شورپایینی، لار، بیدلو، امیرآباد، شوربالایی، اشتهارد، بوئینزهرا، عرب و خررود) با هم مقایسه شده است. شاخص انتگرال هیپسومتری ، بلوغ نسبی تمام حوضهها و فعالیت زمینساختی بیشتر حوضه عرب نسبت به سایر حوضهها را نشان میدهد. شاخص نسبت کشیدگی بیشترین کشیدگی برای حوضههای لار، شوربالایی و خررود و کمترین کشیدگی برای حوضه شور پایینی میباشد. شاخص عدم تقارن آبراههها بیشترین برافرازش را برای حوضه بیدلو نشان میدهد که برافرازش در سمت راست حوضه و ارتفاعات بین این حوضه و حوضه امیرآباد میباشد. شاخصهای نسبت پهنای دره به عمق، شکل دره و نسبت عرض دره به ارتفاع دره، همگی بیانگر بیشترین فعالیت زمینساختی در درههای واقع در مرز بین حوضههای شوربالایی و امیرآباد ، قسمت جنوبی حوضه لار و مرز بین امیرآباد و بیدلو میباشند. شاخص شیب آبراهه ، حوضههای خررود، بوئینزهرا و عرب را فعالترین حوضهها نشان میدهد. همچنین شاخص سینوسیتی پیشانی کوهستان، فعالیت زمینساختی بالا را برای تمام حوضهها بیان میکند. بر اساس نقشه پهنهبندی زمین ساختفعال نیز میتوان گفت، ارتفاعات موجود در مرز بین سه حوضه اشتهارد، شور بالایی و امیرآباد، حوضه لار و قسمتهایی از ارتفاعات موجود در بین حوضههای بیدلو و امیرآباد، دارای بیشترین فعالیت زمینساختی بوده و در کلاس زمینساختی 1 و بسیار فعال قرار گرفتهاند که متاثر از عملکرد گسلهای جارو، گمرکان،ایپک، تکیداق، علیشار میباشد. همچنین سایر قسمتها در امتداد پیشانی کوهستان نیز در کلاس زمینساختی 2 و فعال میباشند و مناطق پستتر حوضههایی مانند خررود و بوئینزهرا و عرب در کلاس زمینساختی 3 ، نسبتاً فعال و بخشهایی از حوضههای شور بالایی و شور پایینی در کلاس زمینساختی 4 و فعالیت کم قرار گرفتهاند. سه شاخص SL،Smf وVf حساسترین شاخصها نسبت به حرکات گسلها میباشند. بالاترین نرخ شاخص SL برای حوضههای خر رود ، بوئینزهرا و عرب است که منطبق با موقعیت گسل جنب و لرزه زاي ایپک میباشد. همچنین فعالترین حوضه از نظر شاخص Smf ، حوضه امیرآباد است که در امتداد گسل تکیداق میباشد. کمترین مقادیر شاخص Vf در مرز بین حوضههای شور بالایی و امیرآباد میباشد که در اطراف گسلهای گمرکان و جارو میباشد.
پرونده مقاله
پهنه ساختاري-رسوبي کپه داغ از ژوراسيک مياني و پس از کوهزاد سيمرين مياني تا ائوسن در حال فرونشيني و انباشت رسوبات بوده است و آغاز کوتاه شدگي در آن به برخورد کوهزاد زاگرس در پالئوژن باز مي گردد. بهمنظور شناسايي کاني ها در سطوح جدايشي، نمونه هايي از واحدهاي سازند شمشک و چ چکیده کامل
پهنه ساختاري-رسوبي کپه داغ از ژوراسيک مياني و پس از کوهزاد سيمرين مياني تا ائوسن در حال فرونشيني و انباشت رسوبات بوده است و آغاز کوتاه شدگي در آن به برخورد کوهزاد زاگرس در پالئوژن باز مي گردد. بهمنظور شناسايي کاني ها در سطوح جدايشي، نمونه هايي از واحدهاي سازند شمشک و چمن بيد اخذ و آزمون XRD روي آن ها انجام شده است.از سوي ديگر برآورد کوتاه شدگي در کپه داغ باختري و مرکزي در دو برش عرضي با روند تقريبي شمالي- جنوبي طراحي شده با استفاده از داده هاي قبلي، برداشت هاي صحرايي، نقشه هاي زمين شناسي و تصاوير ماهواره اي، در نرمافزار سهبعدی موو ترسيم و محاسبه گرديد. بررسي برش هاي ترسيم شده بهصورت سهبعدی در نرمافزار موو که از نوآوري هاي اين پژوهش محسوب میشود، مشخص کرد اغلب تاقديس هاي منطقه از نوع نامتقارن هستند که اين عدم تقارن بهواسطه کارکرد افق هاي جدايش ايجاد شده است. نتايج آناليزها مشخص مي کند سازند شمشک به دليل ضخامت و کاني شناسي پتانسيل بيشتري نسبت به سازند چمن بيد در ايجاد سطوح جدايشي در اين منطقه دارد. از سوي ديگر با استفاده از رابطه هاي هندسي عمق سطوح جدايش براي چين خوردگي هاي اصلي محاسبه گرديد که در اغلب آن ها سطح جدايشي در تراز هاي پاييني سازند شمشک محاسبه گرديد.
پرونده مقاله
گابروهای مورد مطالعه کمپلکس قوشچی در شمال ارومیه و در شمال غرب پهنه ایران مرکزی واقع شدهاند. این سنگها به داخل پی¬سنگ کادومین نفوذ کرده و خود توسط دایک¬های تأخیری دیابازی، گرانیتی و آپلیتی قطع شده¬اند. کانیهای اصلی تشکیلدهنده گابروها شامل کلینوپیروکسن و پلاژیوکلاز م چکیده کامل
گابروهای مورد مطالعه کمپلکس قوشچی در شمال ارومیه و در شمال غرب پهنه ایران مرکزی واقع شدهاند. این سنگها به داخل پی¬سنگ کادومین نفوذ کرده و خود توسط دایک¬های تأخیری دیابازی، گرانیتی و آپلیتی قطع شده¬اند. کانیهای اصلی تشکیلدهنده گابروها شامل کلینوپیروکسن و پلاژیوکلاز میباشند. این گابروها دارای نسبت 87Sr/86Sr به نسبت پایین (703280/0 تا 704343/0) می¬باشند. ویژگی¬های ایزوتوپی در این سنگ¬ها، نشان¬دهنده وقوع ماگماتیسم مرتبط با کشش درون صفحه¬ای و منشأ گرفتن آن¬ها از یک گوشته غنی¬شده می¬باشد. حداقل سن به دست آمده برای گابروها بر اساس سن¬سنجی 40Ar-39Ar، 68/55±1/316 میلیون سال (کربونیفر) و تقریبا هم زمان با مراحل اولیه بازشدگی نئوتتیس می¬باشد. شاید گابروهای قوشچی از منشأ گوشته¬ای با ترکیب اسپینل-گارنت لرزولیتی مشتق شده و در ناحیه منشأ از حدود 5 درصد ذوب بخشی به وجود آمده¬اند.
پرونده مقاله