توده گرانیتوئیدی تویه- دروار در 50 کیلومتری جنوب باختر دامغان در استان سمنان و در جنوب زون البرز خاوری واقع شده است. این توده در داخل واحدهای سنگی پالئوزوییک پیشین (شامل سازندهای باروت و لالون) نفوذ کرده است. بر اساس شواهد صحرایی و سنگ نگاری، این توده از مونزونیت، کوا چکیده کامل
توده گرانیتوئیدی تویه- دروار در 50 کیلومتری جنوب باختر دامغان در استان سمنان و در جنوب زون البرز خاوری واقع شده است. این توده در داخل واحدهای سنگی پالئوزوییک پیشین (شامل سازندهای باروت و لالون) نفوذ کرده است. بر اساس شواهد صحرایی و سنگ نگاری، این توده از مونزونیت، کوارتز مونزونیت و مونزودیوریت تشکیل شده است. ترکیب کانیایی توده شامل پلاژیوکلاز، پتاسیم فلدسپار، کوارتز، بیوتیت و آمفیبول است. کانیهای فرعی آن را ایلمنیت، مگنتیت، زیرکن، آپاتیت، تیتانیت، پیریت و کانی های ثانویه را سریسیت، اپیدوت،کلسیت و کلریت تشکیل می دهند. بیوتیت سرشار از آهن، شاخصترین کانی آهن و منیزیم دار توده است که در محدوده بیوتیت های آلکالن و ناکوهزایی قرار میگیرد. میزان آلومینیم کل بیوتیت یک شاخص مهم برای تفکیک تودههای گرانیتوئیدی بارور از نابارور است. وجود رگههای معدنی از اکسیدها و هیدروکسیدهای آهن و منگنز، فلوریت، باریت، سرب و روی در سنگ میزبان این توده نیز شاهدی بر راهگشا بودن ترکیب بیوتیت برای استفاده در بررسی توان کانه زایی این توده است. بهکارگیری دماسنجی با استفاده از تیتانیم موجود در بیوتیت و فشارسنجی براساس آلومینیم کل بیوتیت، به ترتیب دماهای 730-670 درجه سانتیگراد و فشارهای کمتر از 1 کیلو بار را برای توقف تبادل و تعادل نهایی این کانی در توده نفوذی تویه-دروار به دست داده است.
پرونده مقاله
تحلیل مورفوتکتونیکی با کمک شاخصهای ژئومورفیک بهعنوان ابزاري براي مشخص نمودن ساختارهاي جديد و فعال متاثر از حركات تكتونيكي در نواحی ویژه میباشند. این تحلیل در بخشی از محدودهی گسل درود با استفاده از شاخصهایی مانند سينوسي جبههي كوهستان (Smf)، شاخص نسبت پهناي كف دره ب چکیده کامل
تحلیل مورفوتکتونیکی با کمک شاخصهای ژئومورفیک بهعنوان ابزاري براي مشخص نمودن ساختارهاي جديد و فعال متاثر از حركات تكتونيكي در نواحی ویژه میباشند. این تحلیل در بخشی از محدودهی گسل درود با استفاده از شاخصهایی مانند سينوسي جبههي كوهستان (Smf)، شاخص نسبت پهناي كف دره به ارتفاع آن (Vf)، عامل عدم تقارن حوضه (Af)، گراديان طولي رودخانه (Sl)، عامل تقارن توپوگرافي (T)، سينوسيته رودخانه (S)، عامل شكل حوضه، فرم حوضه، ضريب كشيدگي و نسبت كشيدگي حوضه و شاخص Bs همچنين شاخصهاي در ارتباط با مخروطافكنهها شامل: ميزان خميدگي مخروطافكنه β، ضريب مخروطگرايي و نيمرخهاي طولي، انجام شده است. ابزارهای این پژوهش شامل نقشههاي توپوگرافي، زمينشناسي، تصاوير ماهوارهاي و مدل رقومي ارتفاعي (DEM) و تصاوير سنجنده IRS منطقه و نرمافزارهای Gelobal Mapper و GIS میباشد. نتايج دادههاي حاصل از تحليلهاي توپوگرافي، شواهد زمينريخت ساختي حاصل از مشاهدات ميداني و مقادير بهدست آمده از شاخصهاي ژئومورفيک، همگي نشان از فعال بودن نوزمينساختي منطقه است. محدوده مورد مطالعه براساس طبقهبندي LAT در کلاس يك قرار ميگيرد که نشاندهنده فعاليتهاي زمينساختي شديد است. براساس نتايج بهدست آمده بخش شمالي گسل دورود نسبت به بخش جنوبي از نظر حركات نوزمينساختي فعالتر ميباشد.
پرونده مقاله
تحلیل مورفوتکتونیکی با کمک شاخصهای ژئومورفیک بهعنوان ابزاري براي مشخص نمودن ساختارهاي جديد و فعال متاثر از حركات تكتونيكي در نواحی ویژه میباشند. این تحلیل در بخشی از محدودهی گسل درود با استفاده از شاخصهایی مانند سينوسي جبههي كوهستان (Smf)، شاخص نسبت پهناي كف دره ب چکیده کامل
تحلیل مورفوتکتونیکی با کمک شاخصهای ژئومورفیک بهعنوان ابزاري براي مشخص نمودن ساختارهاي جديد و فعال متاثر از حركات تكتونيكي در نواحی ویژه میباشند. این تحلیل در بخشی از محدودهی گسل درود با استفاده از شاخصهایی مانند سينوسي جبههي كوهستان (Smf)، شاخص نسبت پهناي كف دره به ارتفاع آن (Vf)، عامل عدم تقارن حوضه (Af)، گراديان طولي رودخانه (Sl)، عامل تقارن توپوگرافي (T)، سينوسيته رودخانه (S)، عامل شكل حوضه، فرم حوضه، ضريب كشيدگي و نسبت كشيدگي حوضه و شاخص Bs همچنين شاخصهاي در ارتباط با مخروطافكنهها شامل: ميزان خميدگي مخروطافكنه β، ضريب مخروطگرايي و نيمرخهاي طولي، انجام شده است. ابزارهای این پژوهش شامل نقشههاي توپوگرافي، زمينشناسي، تصاوير ماهوارهاي و مدل رقومي ارتفاعي (DEM) و تصاوير سنجنده IRS منطقه و نرمافزارهای Gelobal Mapper و GIS میباشد. نتايج دادههاي حاصل از تحليلهاي توپوگرافي، شواهد زمينريخت ساختي حاصل از مشاهدات ميداني و مقادير بهدست آمده از شاخصهاي ژئومورفيک، همگي نشان از فعال بودن نوزمينساختي منطقه است. محدوده مورد مطالعه براساس طبقهبندي LAT در کلاس يك قرار ميگيرد که نشاندهنده فعاليتهاي زمينساختي شديد است. براساس نتايج بهدست آمده بخش شمالي گسل دورود نسبت به بخش جنوبي از نظر حركات نوزمينساختي فعالتر ميباشد.
پرونده مقاله
تحلیل مورفوتکتونیکی با کمک شاخصهای ژئومورفیک بهعنوان ابزاري براي مشخص نمودن ساختارهاي جديد و فعال متاثر از حركات تكتونيكي در نواحی ویژه میباشند. این تحلیل در بخشی از محدودهی گسل درود با استفاده از شاخصهایی مانند سينوسي جبههي كوهستان (Smf)، شاخص نسبت پهناي كف دره ب چکیده کامل
تحلیل مورفوتکتونیکی با کمک شاخصهای ژئومورفیک بهعنوان ابزاري براي مشخص نمودن ساختارهاي جديد و فعال متاثر از حركات تكتونيكي در نواحی ویژه میباشند. این تحلیل در بخشی از محدودهی گسل درود با استفاده از شاخصهایی مانند سينوسي جبههي كوهستان (Smf)، شاخص نسبت پهناي كف دره به ارتفاع آن (Vf)، عامل عدم تقارن حوضه (Af)، گراديان طولي رودخانه (Sl)، عامل تقارن توپوگرافي (T)، سينوسيته رودخانه (S)، عامل شكل حوضه، فرم حوضه، ضريب كشيدگي و نسبت كشيدگي حوضه و شاخص Bs همچنين شاخصهاي در ارتباط با مخروطافكنهها شامل: ميزان خميدگي مخروطافكنه β، ضريب مخروطگرايي و نيمرخهاي طولي، انجام شده است. ابزارهای این پژوهش شامل نقشههاي توپوگرافي، زمينشناسي، تصاوير ماهوارهاي و مدل رقومي ارتفاعي (DEM) و تصاوير سنجنده IRS منطقه و نرمافزارهای Gelobal Mapper و GIS میباشد. نتايج دادههاي حاصل از تحليلهاي توپوگرافي، شواهد زمينريخت ساختي حاصل از مشاهدات ميداني و مقادير بهدست آمده از شاخصهاي ژئومورفيک، همگي نشان از فعال بودن نوزمينساختي منطقه است. محدوده مورد مطالعه براساس طبقهبندي LAT در کلاس يك قرار ميگيرد که نشاندهنده فعاليتهاي زمينساختي شديد است. براساس نتايج بهدست آمده بخش شمالي گسل دورود نسبت به بخش جنوبي از نظر حركات نوزمينساختي فعالتر ميباشد.
پرونده مقاله
تفکیک واحد های دگرسانی، برای بسیاری از فعالیت های معدنی از جمله اکتشاف کانسارها، دارای اهمیت می-باشد. در گذشته از روش های رایج کلاسیک بدین منظور استفاده می شد اما امروزه روش ماشین بردار پشتیبان (SVM) که یکی از مهمترین مدل های داده کاوی است بسیار مورد استفاده قرار گرفته چکیده کامل
تفکیک واحد های دگرسانی، برای بسیاری از فعالیت های معدنی از جمله اکتشاف کانسارها، دارای اهمیت می-باشد. در گذشته از روش های رایج کلاسیک بدین منظور استفاده می شد اما امروزه روش ماشین بردار پشتیبان (SVM) که یکی از مهمترین مدل های داده کاوی است بسیار مورد استفاده قرار گرفته است. این مدل براساس نظریه یادگیری آماری می باشد. در پژوهش حاضر، روش ماشین بردار پشتیبان (SVM) و کرنل های مختلف آن با روش حداکثر احتمال بهمنظور تفکیک واحد های دگرسانی مواد معدنی منطقه تخت گنبد با استفاده از تصاویر ماهواره ای سنجنده ASTER مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفت. نتایج بهدستآمده نشان داد که روش SVM با تابع کرنل RBF نسبت به سایر کرنل ها و روش حداکثر احتمال، بیشترین دقت (17/89 درصد) و ضریب کاپا (83/0) را دارا می باشد. ارزیابی نتایج بهدستآمده و مطالعات صحرایی گویای این حقیقت است که روش SVM در طبقه بندی دگرسانی هایی با تفکیک پایین تر در منطقه مورد مطالعه بسیار کارآمدتر از روش های مورد بحث دیگر بوده است.
پرونده مقاله
پهنه ساختاري-رسوبي کپه داغ از ژوراسيک مياني و پس از کوهزاد سيمرين مياني تا ائوسن در حال فرونشيني و انباشت رسوبات بوده است و آغاز کوتاه شدگي در آن به برخورد کوهزاد زاگرس در پالئوژن باز مي گردد. بهمنظور شناسايي کاني ها در سطوح جدايشي، نمونه هايي از واحدهاي سازند شمشک و چ چکیده کامل
پهنه ساختاري-رسوبي کپه داغ از ژوراسيک مياني و پس از کوهزاد سيمرين مياني تا ائوسن در حال فرونشيني و انباشت رسوبات بوده است و آغاز کوتاه شدگي در آن به برخورد کوهزاد زاگرس در پالئوژن باز مي گردد. بهمنظور شناسايي کاني ها در سطوح جدايشي، نمونه هايي از واحدهاي سازند شمشک و چمن بيد اخذ و آزمون XRD روي آن ها انجام شده است.از سوي ديگر برآورد کوتاه شدگي در کپه داغ باختري و مرکزي در دو برش عرضي با روند تقريبي شمالي- جنوبي طراحي شده با استفاده از داده هاي قبلي، برداشت هاي صحرايي، نقشه هاي زمين شناسي و تصاوير ماهواره اي، در نرمافزار سهبعدی موو ترسيم و محاسبه گرديد. بررسي برش هاي ترسيم شده بهصورت سهبعدی در نرمافزار موو که از نوآوري هاي اين پژوهش محسوب میشود، مشخص کرد اغلب تاقديس هاي منطقه از نوع نامتقارن هستند که اين عدم تقارن بهواسطه کارکرد افق هاي جدايش ايجاد شده است. نتايج آناليزها مشخص مي کند سازند شمشک به دليل ضخامت و کاني شناسي پتانسيل بيشتري نسبت به سازند چمن بيد در ايجاد سطوح جدايشي در اين منطقه دارد. از سوي ديگر با استفاده از رابطه هاي هندسي عمق سطوح جدايش براي چين خوردگي هاي اصلي محاسبه گرديد که در اغلب آن ها سطح جدايشي در تراز هاي پاييني سازند شمشک محاسبه گرديد.
پرونده مقاله
در اين پژوهش بهمنظور مطالعات اكتشافات ناحيهاي از روش فركتالي عيار–تعداد استفاده شده است و آنومالیهاي عناصر مس، سرب و روي بررسي شد. به اين منظور 800 نمونه از رسوبات آبراههاي، برگههاي زمينشناسي 1:100000 كهك و آران مورد استفاده قرار گرفت و نقشه آنومالیهاي اين عناصر چکیده کامل
در اين پژوهش بهمنظور مطالعات اكتشافات ناحيهاي از روش فركتالي عيار–تعداد استفاده شده است و آنومالیهاي عناصر مس، سرب و روي بررسي شد. به اين منظور 800 نمونه از رسوبات آبراههاي، برگههاي زمينشناسي 1:100000 كهك و آران مورد استفاده قرار گرفت و نقشه آنومالیهاي اين عناصر رسم شد. نتايج حاصل نشان ميدهد، که مناطق دارای آنومالیهای شدید مس در بخشهای شمالي، مركزي، جنوبي و باختر منطقه گسترش دارند، شديدترين آنومالیهاي سرب در بخش باختر منطقه جاي گرفته است. آنومالیهای شدید بهدستآمده عنصر روي در بخشهای مرکز، جنوب و باختر منطقه جاي گرفتهاند. این آنومالیها بر واحدهاي سنگشناسي گدازههاي آندزيتی- بازالتی، برشهاي ولکانيکي، توفها، داسیتها و تودههای کوچک مقیاس کوارتزهاي ديوريتي و کوارتزهاي مونزونيتي منطبق هستند. نقشه بهدستآمده از ترکیب نقشه آنومالیها و گسلههاي منطقه نشان می دهد که آنومالیها در پهنه گسلهها و نقاط برخورد گسلهها دارای غلظت بیشتری هستند و گسلهها نقش اساسي در كانيزايي دارند.
پرونده مقاله
از آنجایی که سالانه سهمی معادل70 تا 90 درصد از منابع آب قابل برداشت زیرزمینی به بخش کشاورزی اختصاص مییابد، با به کارگیری روش های مناسب آبیاری، علاوه بر صرفه جویی در مصرف آب می توان مانع بر هم زدن تعادل آبخوان شد. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر دو روش متفاوت آبیاری بر تغ چکیده کامل
از آنجایی که سالانه سهمی معادل70 تا 90 درصد از منابع آب قابل برداشت زیرزمینی به بخش کشاورزی اختصاص مییابد، با به کارگیری روش های مناسب آبیاری، علاوه بر صرفه جویی در مصرف آب می توان مانع بر هم زدن تعادل آبخوان شد. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر دو روش متفاوت آبیاری بر تغییرات تراز سطح ایستابی انجام شد. به این منظور دو مدل آزمایشگاهی با ارتفاع دو متر و سطح مقطع 4000 سانتی متر مربع ساخته شد. پس از انتخاب گیاه (کاهو) در یک مدل از روش غرقابی و در مدل دیگر از روش قطره ای هوشمند برای آبیاری استفاده شد. آبیاری قطره ای هوشمند در این پژوهش به کمک شیر برقی و دستگاه قرائت گر انجام شد، بدین طریق که با قرار گرفتن خاک در شرایط کمتر از 35 درصد اشباع، آبیاری شروع و بیشتر از 80 درصد به صورت خودکار قطع شد. میزان نفوذ آب در این مدل ها نیز با استفاده از سنسور های رطوبت پایش شد و در نرم افزار HYDRUS/2D شبیه سازی شد. در طول یک دوره چهار ماهه تراز سطح آب زیرزمینی در مدل دارای سیستم آبیاری قطره ای هوشمند 10 سانتی متر بالا تر و میزان مصرف آب 68 درصد کمتر از سیستم غرقابی، اندازه گیری شد. این نتایج نشان داد که با جایگزین کردن آبیاری قطره ای هوشمند به جای غرقابی می توان محصولات با همان کیفیت قبلی ولی استفاده ی بسیار کمتر آب را تولید کرد که از نزولی شدن شیب هیدروگراف آبخوان ها نیز جلوگیری می نماید.
پرونده مقاله
در شرق و جنوب شرق بروجرد واحدهای دگرگونی میکاگارنتشیست و هورنفلس برونزد دارند. این سنگها شامل کانیهای کوارتز، فلدسپار پتاسیمدار، پلاژیوکلاز، گارنت (آلماندین- اسپسارتین)، کلریت، کردیریت، آندالوزیت، سیلیمانیت، بیوتیت و مسکوویت و به مقدار کمتری آپاتیت، اکسیدهای آهن (ای چکیده کامل
در شرق و جنوب شرق بروجرد واحدهای دگرگونی میکاگارنتشیست و هورنفلس برونزد دارند. این سنگها شامل کانیهای کوارتز، فلدسپار پتاسیمدار، پلاژیوکلاز، گارنت (آلماندین- اسپسارتین)، کلریت، کردیریت، آندالوزیت، سیلیمانیت، بیوتیت و مسکوویت و به مقدار کمتری آپاتیت، اکسیدهای آهن (ایلمنیت و مگنتیت) و زیرکن هستند. با توجه به نتایج تجزیه شیمیایی سنگ کل، سنگ مادر سنگهای مورد بررسی، سنگهای پلیتی بوده است. بر پایه اکسیدهای عناصر اصلی و عناصر با قدرت میدانی بالا، محیط رسوبی تشکیل سنگ مولد متاپلیتهای بروجرد، حاشیه فعال قارهای بوده است. شیمی پورفیروبلاستهای گارنتهای موجود در برخی هورنفلسها از مرکز به حاشیه بیانگر همگن بودن نسبی آنها نسبت به عناصر اصلی، کمیاب و کمیاب خاکی است که این مسئله به پدیده انتشار در درجات بالای دگرگونی (ºC 600<) نسبت داده شده است. بررسی الگوی منطقهبندی عناصر اصلی گارنتهای موجود در شیستها و برخی دیگر از هورنفلسها بیانگر منطقهبندی ترکیبی معکوس با افزایش Mn و کاهش Fe و Mg از مرکز به حاشیه است. فرایند بازجذب منگنز در طی رشد گارنت، موجب افزایش Mn در حاشیه این گارنتها شده است. حضور کلریت در حاشیه پورفیروبلاستهای گارنت موجود در این شیستها بهوضوح نشان میدهد که فرایند بازجذب منگنز ممکن است در افزایش منگنز بهسوی حاشیه نقش مهمی داشته باشد. روند تغییرات Y و HREE در گارنت درون شیستها از مرکز بهسوی حاشیه کاهشی است. رشد گارنت در یک سیستم بسته (تفریق رایلی عناصر سازگار) بهعنوان یک فرایند احتمالی میتواند موجب افزایش محتواي منگنز و همچنین موجب کاهش فراوانی عناصر Y و HREE از مرکز به حاشیه در گارنت موجود در شیستها شده باشد. الگوی تغییرات عناصر کمیاب و کمیاب خاکی در گارنت موجود در برخی از هورنفلسها نسبتاً همگن بوده و روند خاصی را از مرکز به حاشیه نشان نمیدهند. عدم مشاهده منطقهبندي مشخص این عناصر در گارنت درون این هورنفلسها احتمالاً ناشی از عدم تفکیک این عناصر در اثر رشد سریع گارنت بوده است.
پرونده مقاله
منطقه مورد مطالعه از نظر زمین شناسی در ناحیه شمالی زون دگرگونی سنندج – سیرجان قرارگرفته است. بر اساس مطالعات پتروگرافی کانی های اصلی پلاژیوکلاز، پیروکسن، آمفیبول و بیوتیت و کانی های فرعی کلریت، مسکویت، ایلمنیت و زیرکن می باشند. نتایج بهدستآمده از بررسی شیمی کانی ها نش چکیده کامل
منطقه مورد مطالعه از نظر زمین شناسی در ناحیه شمالی زون دگرگونی سنندج – سیرجان قرارگرفته است. بر اساس مطالعات پتروگرافی کانی های اصلی پلاژیوکلاز، پیروکسن، آمفیبول و بیوتیت و کانی های فرعی کلریت، مسکویت، ایلمنیت و زیرکن می باشند. نتایج بهدستآمده از بررسی شیمی کانی ها نشان می دهد که آمفیبول های مورد مطالعه جزء آمفیبول های کلسیک می باشند. از نظر ترکیب شیمیایی می توان آن ها را پارگاسیت، چرماکیت و منیزیو هورنبلند نامگذاری نمود. پلاژیوکلازها نیز از نوع آندزین هستند. با توجه به نسبت پایین Na2O از نظر محیط تکتونیکی نیز این آمفیبول ها از نوع S-Amph هستند. میزان بالای Al2O3 بیانگر این است که منشا آمفیبول ها گوشته ای می باشد و بر اساس نسبت Fetot (Fetot + Mg+2) در برابر AlIv که کمتر از 6/0می باشد می توان نتیجه گرفت که گریزندگی اکسیژن بالا است. از سوی دیگر می توان گفت که میزان آب برای تبلور هورنبلند از 2 تا 3/2 متغیر است. برای انجام دماسنجی و فشارسنجی نیز از روش های مختلفی استفاده شده است که بهترین آن نشان می دهد دمای تشکیل توده گابرویی در محدوده 700 درجه سانتی گراد (بهطور میانگین) می باشد و فشار این سنگ ها نیز بین 45/4 تا 50/7 متغیر است. با توجه به فشار بهدستآمده ماگمای مورد نظر از عمق 25 تا 30 کیلومتری منشا گرفته است که در نزدیکی مرز موهو است.
پرونده مقاله